خاطرات سفر حج: مسجد شجره و احرام
روز آخر مدینه بود. قرار بود ساعت 4:30 از هتل بریم مسجد شجره تا محرم بشیم و بریم مکه! مامانت تو هتل غسل کرد و لباس احرام پوشید. دعاهای مربوطه را هم من براش خوندم و اون تکرار کرد. آخه شب قبلش نشستم از هر چی کتاب و روایت که همراهم بود یه خلاصه برداری کردم و یک چک لیست درست کردم. حدیث شبلی هم مادریت از تهران برام نوشته بود. قدم به قدم به مامانت فلسفه اعمالو از کلام امام معصوم می گفتم. یه پا روحانی کاروان شده بودم. مامانت تو لباس احرام مثل فرشته ها شده بود. من احرام نپوشیدم و غسلم نکردم گفتم می ریم مسجد شجره.خلاصه تولابی هتل یکی که منو مامانتو دید گفت شما واسه عروسیتون اومدین؟! گفتم بابا بچه مون سه ماه دیگه داره به دنیا میاد! مسجد شجره خیلی...